تاریخچه هیپنوتیز

با مدیریت استاد محمدرسول کریمی- سایت اختصاصی محمد رسول کریمی



پیامبر (ص) می فرمایند که از بهترین صدقه ها یاد دادن دانسته ها به دیگران است.

***


اطلاعیه:
باشگاه از 17 خرداد ماه اغاز خواهد شد
روزهای زوج و فرد از ساعت 18 الی 19:30
مکان :
خیابان معراج جنوبی - کوچه 22 - اولین کوچه فرعی سمت چپ
***


وفات حضرت زینب (س) در مجمع زینبیون اردیبهشت 1393
با نوای گرم : کربلایی حسین عینی فرد


***

باشگاه فرهنگی ، ورزشی و مذهبی رزمیکاران صاحب الزمان (عج) رفسنجان

تاریخچه هیپنوتیز
|

 1-تاریخچه هیپنوتیزم  ( نظریه درمانگر بطور بسیار مختصر):


هر علمی در روند تکامل خود پستی و بلندی های زیادی را طی می کند. زمانی فلسفه بر علم حکومت می کرد و فلاسفه برای اثبات نظریات خود به استدلال و برهان می پرداختند و اگر کسی برای اثبات نظر خود دست به یک عمل قابل مشاهده می زد، این عمل او خارج از عرف، غیر اخلاقی و حتی برایش مجازات در نظر گرفته می شد. و حتما" اگر اهل مطالعه باشید شاید در تاریخ تکامل علم نام کسانی را شنیده باشید و یا بشنوید که جان خود را از دست دادند. برای مثال گالیله که به دلیل این نظریه که مرکزیت جهان کره زمین نیست مورد محاکمه قرار گرفت و در نهایت مجبور شد علی رغم میل باطنی خود بپزیرد که زمین مرکز جهان است و بدور خورشید نمی گردد. و یا سوزانده شدن جیوردانو برونو بدلیل رد نظریه ارسطو مبنی بر مرکزیت زمین. بهر حال هیپنوتیزم یک روش علمی است که میتوان برای درمان بسیاری از اختلالات عاطفی و روانی در کنار علم روانشناسی مورد استفاده قرار گیرد.اما هنوز این علم راه زیادی را باید بپیماید تا به اوج تکامل خود نزدیک شود، زیرا هنوز حتی بسیاری از تحصیل کرده ها علی رغم شواهد علمی و پژوهشی فراوان و حتی بهبودی بسیاری از بیماران به وجود آن شک دارند و حتی آن را با وجود
 قدرت درمانی زیادش رد می کنند. بنابر این این علم نیز باید برای تکامل خود راه زیادی را بپیماید. هم اکنون در بسیاری از کشورها مخصوصا" کشورهای غربی هیپنوتیزم  در علوم درمانی و در میان مردم جایگاه خاصی را پیدا نموده است و در کشور ما نیز این روند در حال بهبود است اما بسیاری از افراد غیر متخصص به صورت آزمون و خطا این تکنیک را آموخته اند و از آن استفاده می کنند و در نتیجه باعث ترویج عقاید خرافی و بدبینی در میان مردم شده و می شوند.


در ادامه بطور مفصلتر یک یا چند مقاله در مورد تاریخچه و روند تکامل هیپنوتیزم از جاهای دیگر برای شما در اینجا آورده می شود.

2-تاریخچه هیپنوتیزم:

با وجود اینکه قدرت هیپنوتیزم برای درمان بسیاری از مشکلات از هزاران سال پیش شناخته شده است، با این حال بسیاری از مردم هنوز درک و فهم قابل توجهی از علم هیپنوتیزم ندارند. در اینجا تاریخچه مختصری از چگونگی استفاده انسان از خلسه، نیایش، مراقبه، و هیپنوتیزم برای درمان بسیاری از آلام ارایه می شود. نوشته های سانسکریت نشان می دهد که چگونه انسان دویست سال قبل از میلاد مسیح از حالت خلسه برای معالجه بیماران استفاده می نموده و این اسناد در سنگ نبشته های دیوارهای معابد هند وجود دارد. 1500 سال بعد از میلاد مسیح "پارسلسوس" کاشف بیماری سیفلیس با استفاده از آهن ربا به درمان بیماری ها می پرداخته است. در قرن نوزدهم فرانس آنتوان مسمر روش معالجه با آهن ربا را به وین آورد.در آن زمان حجامت تنها روش درمان بود. وی حوضی ساخت با تکه هایی از آهن ربا در آن و تصور می کرد که آب مغناطیسی شده می تواند بیماران را شفا دهد. بیماران داخل حوض می شدند و دچار حالت هیجان عصبی می شدند و هنگامی که از آن حالت بیرون می آمدند احساس بهبودی و سلامت می کردند. بعدها صحت علمی روش درمانی وی مورد تردید قرار گرفت و فعالیت خود را متوقف کرد.بعد از مسمر "مارکی پوسیگور" واژه سمنامبولیزم را ابداع کرد که به معنای راه رفتن در خواب است.

در ابتدا عقیده پیشگامان هیپنوتیزم این بود که نیرویی از سمت آنها به سمت بیماران در جریان است ولی بعدها مشخص شد که این چنین نیست بلکه حالت هیپنوتیزم یک مهارت شخصی است.

در زمان اریکسون هیپنوتیزم تکامل پیدا کرد و به صورت یک حرفه مورد احترام جای خود را پیدا نمود و توسط روانشناسان و پزشکان بعنوان یکی از فنون درمانی مورد استفاده قرار گرفت.


3-تاریخچه هیپنوتیزم:

 

اولین شواهد نشان دهنده وجود  هیپنوتیزم عملا به قبل ازتاریخ مکتوب بشری می گردد.درمراسم مذهبی ودرمانی تمام اقوام بدوی روی کره زمین، عناصری دیده می شوند که شباهت زیادی به خلسه هیپنوتیزمی دارند.با مطالعه روی مراسم اقوام بدوی که هنوزهم دراین کره خاکی ،درآفریقاواسترالیا،زندگی می کنند تصورمی شودکه تلقین همراه باآواز موسیقائی،ضربه های کوبه ای یکنواخت،توام با تثبیت چشم وکاتالپسی بدن انجام می گرفته است. 
پدیده هیپنوتیزم چندین هزارسال قبل درمیان مغهای ایرانی وهم اکنون بین یوگی های  هندی دیده شده ومی شود. پاپیروسهای ابه رس(the Ebers Papyrus ) کهن ترین نوشتجات نشان دهنده درمان با هیپنوتیزم هستند که نظریات وروشهای عملی طب مصری رادر15 قرن قبل ازمیلاد مسیح نشان می دهند.دراین پاپیروسها نوعی درمان توصیف شده که طی آن طبیب ،دستهایش راروی سر بیمارگذاشته وبا ادعای اینکه توانائیهای درمانی فوق انسانی دارد شروع به تلقین بیمارکرده وسوژه رادرمان می نموده است. فیروس حاکم مصری (King Pyrrhus of Egypt ) ، وسپاستیان فرانسیس اول شاه فرانسه ودیگر سلاطین فرانسه تا چارلزدهم باهمین شیوه درمان می نمودند.
تصورمی شودکه مصریان قدیم بنیانگذار "معبد خواب" بوده اند. روحانیون مصری دراین محل بیماران خودرابکمک تلقین درمان می کرده اند.این معابد درمصرعمومیت داشت ودرسرتاسر یونان وآسیای صغیر گسترده شده بود.هیپوکرات (بقراط)که بعنوان پدرطب شناخته می شودو قسم نامه پزشکی وی شهره خاص وعام است، پدیده " ابتلاء جسمانی به بیماری ،ودرمان روان با چشمان بسته"راتوصیف نموده است.رومی ها درمان باخلسه راازیونانی ها فراگرفتند.درعصرامپراتوری بزرگ روم ،بسیاری ازمردان فرهیخته یونانی بعنوان برده به روم منتقل وملزم به آموزش جوانان رومی شدند.درمیان رومی ها،اسکولاپیوس( Aesculapius ) ، غالبادرد بیمارانش راباتلقین آنها به"خواب عمیق" وضربات آرام بادست درمان می نمود.
در1600قبل ازمیلاد ،وونگ تای( Wong Tai) پدرطب چینی ازذکر اوراد همراه باتکان دادن دست جهت درمان استفاده می کرده است.
هرچند که گفته می شود که بسیاری ازمعجزات عیسی مسیح با هیپنوزصورت می گرفته ،اما با گسترش مسیحیت ،استفاده درمانی ازهیپنوز و خلسه ، بشدت روبه افول گذارد. زیرا این روشها ،اعمالی شیطانی خوانده می شدند ودرمان باخلسه اگرهم انجام می گرفته درخفا بوده است. درقرن ده میلادی، ابن سینا پزشک بزرگ ایرانی بیان داشته : تخیلات می تواند جسم انسان رابگونه ای دچارجرح وتعدیل کند که سبب بروزبیماری ویا بهبودی گردد.ازمیانه قرن شانزدهم تئوفراستوس پاراسلسوس (Theophrastus Paracelsus) فرضیه جدیدی برای بیماریها ارائه داد.وی معتقد بود که بسیاری ازاجرام آسمانی بخصوص ستارگان، بررفتارانسان تاثیرمی گذارند. به اعتقاد اوحتی انسانها بریکدیگرتاثیرگذارند.این عقیده امروزه نیزدر"روانشناسی رفتار" مورد بررسی قرارمی گیرد.حدود سال1600،وان هلموت ،ماکسول اسکاتلندی وسانتانلی (Santanelli )ایتالیائی ، بیانات مشابهی داشته ومبانی مانیتیسم حیوانی را که بعدها توسط مسمر(Mesmer) به شهرت رسید، برپانمودند.تقریبا می توان گفت که همه تمدنهای باستانی بگونه ای با هیپنوتیزم آشنا بوده اند.له کرون( LeCron ) نوشته است که دربرخی ازمانتراهای هندی عهد باستان، درفرهنگ مغولها،تبتی ها و چینی هاونیزباتوصیف کامل درشعرحماسی کاله والا( Kalevala)فین ها، به هیپنو تیزم اشاره شده است.

 

مفاهيم

 

در ابتداي بحث اصلي هيبنوتيزم به تعريف بعضي از مفاهيم اصلي هيبنوتيزم مي پردازيم. دانستن تعريف علمي اين مفاهيم شما را در پيگيري بهتر موضوع ياري مي دهد. هيبنوتيزم : يك تغبير گذاري ذهني است كه با تغيير در درك، تصوير سازي ، تلقين پذيري وتمركز همراه بوده و باتلقين پديد مي آيد. هيبنوتيزم با پديده هايي چون انفكاك همراه است. هيبنوتيزور : كسي كه اقدام به عمل هيبنوتيزم مي كند اما بصورت علمي و حرفه اي به كسي هيبنوتيزور مي گويند كه بتواند 70% از مردم را با استفاده از تكنيكهاي مناسب به خلسه فرو برد. سوژه : كسي كه تحت عمليات هيبنوتيزم قرار مي گيرد به بيان ديگر كسي كه عمل هيبنوتيزم و سير آن را تجربه مي كند (نه آنكه الزاماً به خلسه فرو رود.)

 

ضميرآگاه و ضمير نا خودآگاه : تعاريف بسيار و در عين غير جامعي از آْنها در دست داريم. واقعيت اين است كه بسياري از مفاهيم براحتي قابل تعريف كردن نيستند. از كساني كه در مورد آگاه و ناخودآگاه بحثهاي جالب توجهي ارائه و نقش اساسي ايفا كرده اند فرويد جايگاهي ويژه دارد. ضمير آگاه جايگاه دانسته هاي معمول ماست. تفكر انتزاعي يا همين فكر استدلالي ما مربوط به ضمير آگاه ماست. اما ضمير ناخودآگاه جايگاه عظميمي است كه آروزها، اميال، عواطف، احساسات و آن چيزهايي كه فراموش شده، سركوب گرديده و واپس خورده، به انجا سرازير مي شود. تفكر ضمير ناخودآگاه قياسي بوده و از اين رو زبان صحبت كردن با ضمير ناخودآگاه ، با زبان متعارف اندكي تفاوت داشته و تابع قواعد خاصي است كه رعايت آنها باعث بهتر شدن نتيجه هاي دلخواه مي گردد.

 

 

 

مانيتيزم : بنيان آن را به مسمر منتسب مي كنند پيروان اين تئوري يا مكتب فكري معتقدند كه موجودات واجد يك انرژي خاص مغناطيسي هستند كه بكمك آن مي توانند بر روي موجودات ديگر اثر بگذارند. اين اثر مي تواند درماني نيز باشد. در اينكه اين عقايد تا چه حد مبناي علمي دارد با افزايش آگاهيها و اطلاعاتتان ،قضاوت نهايي با شما خواهد بود.

 

قابليت هيپنوتيزم پذيري : حداكثر عمق خلسه اي كه پس ازتجربه چهار تا پنج بار فلسفه هيپنوتیزم، شخص بدان دست مي يابد قابليت هيپنوتیزم پذيري مي گويند. معمولاً هيپنوتيزم پذيري يك شخص خصوصيت ثابتي مي باشد ولي به طور شايع ديده مي شود كه فردي چند بار خلسه هيپنوتيزم را تجربه مي كند و فرضاً به حالت سبكي فرو مي رود ولي در تجربه اي ديگر فرد خلسه عميقي را تجربه مي كند. در اينجا نبايد اين را به حساب تغيير خصوصيات رواني مي بگذاريم بلكه در ابتدا بايد به عوامل شايعتر و موثري نظير تغيير هيپنوتيزور، شرايط محيطي و انگيزه سوژه براي تجربه هيپنوتيزم و ... فكر كنيم.

 

عمق خلسه : براي عمق خلسه هيپنوتيزم تقسيم بنديهاي متعددي ارائه شده است .يك تقسيم بندي رايج و عملي اين است كه خلسه هيپنوتيزم را به شش طبقه مختلف تقسيم کنیم. خلسه سبك 2- خلسه سبك 3- خواب سبك 4- خواب عميق 5- سومبنابوليسم سبك 6- سومبنامبويسم عميق. اما درجه بندي مهمتر و علمي تر از اين و در عين حال آسان از لحاظ علمي، تقسيم بندي ديويس مي باشد. در اين تقسيم بندي، خلسه هيبنوتيزم به 30 پله درجه بندي شده است. كه خود به 3 پله ده تايي تقسيم شده است.

 

4-تاريخچه هيپنوتيزم:

 

هيپنوتيزم حالتي از تغيير طبيعي ذهن است كه با تغيير در درك ، تصوير سازي ، تلقين پذيري و تمركز همراه مي باشد. آدمي در شرايطي خاص خودبخود اين حالت تغيير ذهني را مي تواند تجربه كند. وقتي آنچنان محو تماشاي تصويري مي شويد كه از اطرافتان غافل مي گرديد ، وقتي شنيدن نواي موسيقي دلخواهتان باعث ميگردد كه متوجۀ وقايعي كه در اطرافتان مي گذرد نمي شويد و حالاتي اينچنيني ، درواقع تجربۀ هيپنوتيزم خودبخودي هستند. در اين مورد بعداَ توضيحات بيشتري خواهم داد.

 

 

 

در اينجا قصد از بيان اين موضوع اين بوده كه هيپنوتيزم را صرفاَ يك خلسۀ مصنوعي كه نياز به مكان و زمان خاص و وجود فردي به عنوان هيپنوتيزور داشته باشد ، قلمداد نكنيد. بنابراين چون هيپنوتيزم ، حالت طبيعي تغيير ذهن مي باشد ، قدمت آن بي ترديد به هزاران سال قبل مي رسد و انسان متفكر حتماَ از زمان هاي بسيار دور متوجۀ اين پديده شده است.

 

 

 

آنچه كه از متون كهن و حكايات تاريخي و شواهد موجود به دست مي آيد ، اين عقيده را ثابت مي كند كه انسانها به شيوه هاي مختلف در جوامع گوناگون از اين پديدۀ جالب بهره مي گرفتند.

 

ردپاي هيپنوتيزم را در مراسم جادوگري ، رقصهاي خاص بوميان آفريقايي ، مراسم آييني سرخپوستان آمريكا ، روشهاي خاص شفابخشي مؤبدان زرتشتي ايران در3000 سال قبل ، آيينهاي مذهبي و ......   به وضوح مي توان مشاهده نمود . مصريها ، ايرانيان و هنديها اقوام پيشرو در استفادۀ علمي از اين علم بوده و با توجه به قدمت تاريخ تمدن و سابقۀ درخشان علم و وجود متفكران تيزهوشي كه نامشان در تاريخ جاودانه شده ، اين اعتقاد تاريخي دور از ذهن نمي باشد. براي مثال مي توان از ماني نام برد. ماني آنچنان مهارتي در هيپنوتيزم داشت كه يكي از هيپنوتيزورهاي آمريكايي ، ماني را بزرگترين هيپنوتيزوري مي داند كه تاريخ بخود ديده است. بسياري از كراماتي كه از ماني نقل مي كنند ، شباهتي عجيب با تكنيكها و پديده هاي هيپنوتيزمي دارد كه امروزه هم مورد استفاده قرار مي گيرد.

 

خلاصه اينكه هيپنوتيزم در طي تاريخ به شكل هاي مختلفي جلوه گري مي نمود تا اينكه در قرن هيجدهم ، در اروپا ، دكتر فرانس آنتوان مسمر در برخورد با كشيشاني كه با آهنربا اقدام به شفابخشي مي كردند ، به اين اعتقاد رسيد كه مغناطيس اثر درماني دارد و اين تئوري را مطرح كرد كه موجودات واجد يك انرژي مغناطيسي هستند كه مي تواند بر روي موجودات ديگر اثر بگذارد و اين اثر مي تواند جنبۀ درماني نيز داشته باشد و درواقع مسمربنيانگزار مانيتيزم شد.

 

مسمر پزشكي معروف ، خوشنام و باهوش بود. حوضي ساخت كه در آب آن قطعات آهنربا قرار داده بود و به اعتقاد خود ، تصور مي كرد كه آن آب مغناطيسي شده است. بيمارانش بر لبۀ آن حوض مي نشستند و پاهاي خود را در آب قرار مي دادند. دكتر مسمر با ابهت و وقار خاصي وارد صحنه مي شد و عصاي آهنربايي خود را ، پس از مدتي انتظار وارد آب مي كرد تا آنچنان كه خود عنوان مي كرد جريان مغناطيس به راه بيافتد و در اين زمان اغلب بيماراني كه بر لبۀ حوض نشسته بودند ، دچار حالتي از هيجان عصبي مي شدند و در واقع يك فلسفۀ هيجاني را تجربه مي كردند و وقتي از آن حالت بيرون مي آمدند بسياري از آنها ، احساس بهبودي مي كردند و شايد هم سلامتي خود را باز مي يافتند.

 

وقتي شهرت و آوازۀ مسمر ، در سراسر اروپا پيچيد و خيل عظيم بيماران بسوي او هجوم آوردند ، لوئي شانزدهم گروهی را كه متشكل از افرادي چون لاوازيه و فرانكلين بوده ، مأمور بررسي روش درماني مسمر نمود. پس از بررسي دقيق ، آنها بيان داشتند كه روش درماني مسمر در بسياري از اوقات نتيجه بخش است اما صحت علمي روش درماني او را مورد ترديد قرار داده و تأييد ننمودند و اين باعث شد كه مسمر از ادامۀ فعاليت باز ماند.

 

مسمر عقايدي را بنيان نهاد كه نمي توان آن عقايد را خيلي مقرون به واقعيت دانست ، اما در هر حال باعث گرديد كه نگاه ها به سوي اين حالت كه بعدها هيپنوتيزم نام گرفت ، جلب شود ازاين رو مسمر را مي توان باعث و باني تولد هيپنوتيزم علمي دانست و اين نكته هم لازم است ذكر شود كه علي رغم اينكه بيش از2000 سال قبل ، صحت علمي تئوريهاي مسمر را مردود شمردند كه واقعيت هم جز اين نبوده  اما هنوز هم عقايد مسمر طرفداران فراواني دارد.

 

بعد از مسمر افراد ديگري چون آبه فاريا و لافونتن آمدند و كارهاي مسمر را پي گرفتند تا نوبت به دكتر جيمز بريد انگليسي رسيد. وي متوجه شد بعضي بيماراني كه نگاهشان به نقطه اي نوراني تثبيت مي شود ، دچار تغيير حالتي خاص مي شوند. او با مسمر و عقايدش آشنايي داشت. با نظم بخشيدن به مشاهداتش ، متوجه شد كه اين تغيير حالت درواقع يك خلسه است كه سوژه يا فردي كه در آن فرو مي رود آرامش يافته ولي در عين حال حرف شنوي خاصي در او بروز مي كند. جيمز بريد نام اين خلسه را هيپنوتيزم نهاد كه برگرفته از نام « هيپنوز » الهۀ خواب يونان است. بريد در همان زمان متوجه شد كه استقرار اين خلسه ربطي به مغناطيس ندارد و درواقع تغيير در تمركز سوژه با ثابت كردن نگاه او و حرفهايي كه درمانگر بيان مي كند باعث استقرار آن مي شود و در همان زمان هم بيان كرده بود كه اين حالت خواب نيست و با خواب معمولي تفاوتهاي اساسي دارد و چون نام هيپنوتيزم در شنونده مفهوم « خواب » را تداعي مي كند ، متوجه شد كه نام مناسبي را انتخاب نكرده است. اما تا بخود بجنبد اين نام آنچنان فراگير شد كه فرصت تغيير در آن را از او گرفت.

 

بعد از جيمز بريد كه حدود 170 سال قبل ، مبدع نام هيپنوتيزم بود ، بزرگان زيادي در عرصۀ شناسايي علم هيپنوتيزم قدم به ميان گذاشتند. از جملۀ اينها مي توان از برنهايم ، شاركو ، فرويد ، اريكسون و هيلگارد نام برد. برنهايم براي رد هيپنوتيزم دست به آزمايشات و تحقيقاتي زد ، اما نه تنها هيپنوتيزم را رد نكرد ، بلكه آنچنان به هيپنوتيزم معتقد شد كه هنوز جملات جانبدارانۀ زيادي از او به يادگار مانده.  برنهايم اعتقاد داشت كسانيكه هيپنوتيزم نمي شوند ، مبتلا به يك نوع اختلال رواني هستند.

 

شاركو ، متخصص اعصاب معروفي كه در كتابهاي پزشكي از او بسيار نام برده شده است ،هيپنوتيزم را نشانۀ هيستري مي دانست  و دليل او ، هيپنوتيزم پذيري بيش از حد هيستريك ها بود. بعدها در تعاملاتي كه بين اين دو پيش آمد ، اين نتيجه حاصل شد كه « هيپنوتيزم يك تجربۀ ذهني گذراست كه بيش از 90% از مردم طبيعي جامعه قادر به تجربۀ آنند. اما هيپنوتيزم شدن نه نشانۀ سلامت روان است و نه دليلي براي بيماري رواني ».

 

فرويد هيپنوتيزم را از شاركو آموخت و در اين مورد تئوريهايي ارائه داد كه از بحث هاي اثاثي و پايه اي براي توجيه حالتها و پديده هاي هيپنوتيزمي مي باشد.

 

دكتر شاركو دستيار ديگري داشت بنام دكتر اعلم الملك كه از اولين دانشجويان اعزامي از ايران در دوره قاجاريه بوده و پس از مرگ شاركو ، جانشين وي در بيمارستان روانپزشكي پاريس گرديد .

 

دكتر اعلم الملك پس از روي آوري به علوم  غريبه ، از مقام خويش استعفا داده و به ايران بازگشت و به عنوان پزشك دربار مظفرالدين شاه مشغول به كار شد . او هيپنوتيزم را از شاركو  آموخته بود و براي سرگرمي درباريان در مجلس شاه هيپنوتيزم انجام مي داد. در واقع او اولين كسي است كه هيپنوتيزم را با اين نام به ايران آورده ، به سرزميني كه مردمش از هزاران سال قبل اين علم را به خوبي مي دانستند و به مقاصد مختلف از آن بهره مي بردند .

 

ناگفته نماند كه بسياري از تكنيكهاي موجود در كتابهاي جديد هيپنوتيزم كه از سوي هيپنوتيزورهاي غربي معرفي شده ملهم از روشهائيست كه دراويش ايران در صدها سال قبل در مراسم خويش به كار ميبردند .و عليرغم اينكه در مكاتب فعلي هيپنوتيزم بين هيپنوتيزورهاي علمي و هيپنوتيزورهاي سنتي از لحاظ مباني تئوريك ، گاها تفاوتهاي اساسي وجود دارد ولي تكنيكهاي موجود و آمار افرادي كه به درجات سبك ، متوسط و عميق هيپنوتيزم فرو ميروند و نيز افرادي كه هيپنوتيزم نمي شوند همخواني نزديكي وجود دارد اما گاهي از افرادي كه وارث علوم پر رمز و راز صوفيان ايراني هستند ، اعمالي عجيب سر مي زند و در اينكه اين اعمال ، در واقع جلوه هاي خاص هيپنوتيزم هستند ترديدي نيست اما آمار موجود در كتابها را بشدت زير سوال مي برد . در توجيه اين پديده ها هم كوششهاي فراواني شده و دستاوردهاي قابل توجهي هم حاصل گرديده ، اما در بسياري اوقات بنظر ميرسد كه اطلاعات ما در توجيه اين مسايل اندك  بوده و هنوز راه درازي براي شناخت اسرار اين علم در پيش رو داريم .

 

در قرن بيستم با افزايش آگاهي و نيز روشن شدن تاثيرات هيپنوتيزم در درمان برخي بيماريها ، مراجع رسمي پزشكي در بسياري از كشورهاي مترقي مجاب گرديدند كه هيپنوتيزم را به عنوان روش معتبر در طب جايگزين يا آلترناتيو بپذيرند براي مثال در سال 1958 ميلادي استفاده از هيپنوتيزم توسط پزشكان در آمريكا مورد قبول قرار گرفته و در كشورهاي اروپايي نيز كم كم هيپنوتيزم جايگاه نسبتا" مطلوبي پيدا كرد .

 

در واقع در بسياري از مراكز آكادميك معتبر ، دپارتمانهاي تحقيقات هيپنوتيزمي از حدود 50 سال قبل ، شكل گرفته و اين موضوع باعث پيشرفت مطالعات و اعتبار بيشتر هيپنوتيزم گرديد .

 

با روشن شدن جنبه هاي فيزيولوژيك تاثير هيپنوتيزم ، جايگاه آن ارتقا قابل توجهي يافته به نحوي كه افراد معتبري چون سادوك نظرات جالب توجهي ابراز داشتند . دكتر سادوك كه از روانپزشكان نامي معاصر مي باشد حدود دو دهه  قبل بيان نمود كه هينوتيزم يك روش پزشکی است و نبايد آن را به ديد يك شاخه از طب جايگزين نگريست . در واقع سادوك بين هيپنوتيزم و علومي نظير طب سوزني افتراق قائل شده و توصيه نموده بود كه پزشكان هيپنوتيزم را بدانند و در درمان از آن بهره گيرند .

 

تا دو دهه قبل حتي طرفداران متعصب هيپنوتيزم اعتقاد داشتند كه هيپنوتيزم در بيماريهاي رواني يا روان تني موثر است . اما با ارائه نتايج تحقيقات متعدد و جامعي كه در مورد اثرات هيپنوتيزم صورت گرفته و پيشرفتهايي كه در زمينه شناخت واسطه هاي شيميايي اعصاب و سيستم ايمني بدن و نيز ارتباط بين آن دو حاصل گرديد ه ، اثر بخشي هيپنوتيزم در درمان بسياري از بيماريهاي جسمي بخصوص بيماريهايي كه اختلال در سيستم ايمني در بروز يا تشديد آن نقش دارد اثبات گرديده است.

منبع:http://www.drdtavana.com


 

 

 

 


سایت کربلایی حسین عینی فرد

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







:: موضوعات مرتبط: علمی، کیوشو، ،
نویسنده : محمد رضاپور(نویسنده علمی)
تاریخ : شنبه 7 / 8 / 1392
زمان : 13:45